سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سه شنبه 91 دی 12 :: 12:33 عصر ::  نویسنده : امیرحسین باباخانی

مبحث حجاب

 

   تهیه کننده :امیر حسین باباخانی 

 

 

 

 

 

خاستگاه فقهی حجاب

متن قرآن

متن قرآن به زنان درباره‌ی نحوه? پوشششان دستورهایی داده شده که درآیات 30 و 31 سوره‌ی نور و آیه‌ی 59 سوره‌ی احزاب به مسائل مربوط به پوشش زنان می‌پردازند. در آیه‌های 30 و 31 سوره? نور آمده

قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضوا مِنْ أَبْصرِهِمْ وَ یحْفَظوا فُرُوجَهُمْ ذَلِک أَزْکی لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا یَصنَعُونَ(30) وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَتِ یَغْضضنَ مِنْ أَبْصرِهِنَّ وَ یحْفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبهِنَّ وَ لا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَوَتِهِنَّ أَوْ نِسائهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَت أَیْمَنُهُنَّ أَوِ التَّبِعِینَ غَیرِ أُولی الارْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظهَرُوا عَلی عَوْرَتِ النِّساءِ وَ لا یَضرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلی اللَّهِ جَمِیعاً أَیّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ.

: به مردان مؤمن بگو دیدگان خویش را از نگاه به زنان نامحرم باز گیرند و پاکدامنی ورزند که این برایشان پاکیزه‌تر است زیرا خدا از کارهایی که می‌کنید آگاه است (30) و به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه به مردان نامحرم فرو بندند و پاکدامنی کنند و زینت خویش را جز آنچه که طبعا از آن آشکار است آشکار نسازند و باید که روپوش‌هایشان را به گریبان‌ها کنند و زینت خویش را نمایان نکنند مگر برای شوهرانشان، یا پدران و یا پدر شوهران یا پسران و یا پسر شوهران و یا برادران و یا خواهرزادگان و یا برادرزادگان و یا زنان (همجنس خود) و یا آنچه مالک آن شده‌اند یا خدمتکاران مرد که تمایلی به زن ندارند و یا کودکانی که از اسرار زنان خبر ندارند، و مبادا پای خویش را [به گونه‌ای] به زمین بکوبند که آنچه از زینتشان که پنهان است ظاهر شود ای گروه مؤمنان همگی به سوی خدا توبه برید شاید رستگار شوید

در مقابل، مخالفان، هم در مفروض بودن لزوم پوشیدن خمار در این آیه، هم در پوشانده شدن موی سر توسط خمار، و هم درباره‌ی امکان چنین استنباط فقهی حتی با قبول این فرض‌ها، تشکیک می‌کنند

آیه‌ی دیگری که در آن به مسئله‌ی پوشش زنان مسلمان پرداخته شده، آیه‌ی 59سوره‌ی احزاب است. در این آیه از زنان پیامبراسلام و زنان مومنان خواسته می‌شود که جلباب‌های خود را بر خویش فرو افکنند، تا شناخته نشوند تا مورد آزار قرار نگیرند:

یَا أَیّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ? ذَ?لِکَ أَدْنَی? أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ? وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا

ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسری‌های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است[3359]

 

پوشش زن از دیدگاه امام خمینی

عورت در زن که واجب است در نماز پوشیده شود همه بدن حتى سر و موى اوست به استثناى صورت بمقدارى که در وضوء بایستى شسته شود و دستها تا مچ و پاها تا ساق و بر زن واجب است مقدارى از اطراف موارد استثناء شده را نیز بپوشاند تا یقین کند که تکلیف خداى تعالى را انجام داده .

بر زن واجب است گردن وزیر چانه خود را بپوشاند حتى آن مقدارى که بعد از بستن روسرى در زیر گلو پیدا است .

فطری بودن پوشش
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصی است و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است. داستان حضرت آدم و حوا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدس است) می خوانیم: «و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش نما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان اند، پس برگهای انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتنن ساختند...». بعد ادامه می دهد: «و آدم، زن خود را حوا نام نهاد، زیرا که او مادر جمیع زندگان است و خداوند رخت ها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید»  (تورات، سفر پیدایش، باب 3، آیات 8-6 و 21-20

طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوا قبل از چشیدن درخت ممنوعه دارای لباس بوده اند، اما با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغوای شیطان) لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند. به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگی (خواه طبق نقل تورات قبل از آن دارای لباس نبوده و یا طبق قران کریم دارای لباس بوده اند) بلافاصله خود را با برگهای درختان بهشتی پوشاندند. این احساس شرم از برهنگی حتی بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگ ها (هرچند به طور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانی از جانب خداوند یا فرشته وحی و یا تذکر هریک به دیگری صورت گرفته است، بیانگر فطری بودن پوشش در انسان است و ثابت می کند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدن ها ایجاد نشده است، بلکه انسان های نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسان ها، به طور فطری بدان گرایش داشته اند. و بنا به گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملت ها و آیین های جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هر چند حجاب در طول تاریخ، فراز و نشیب های زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچ گاه بطور کامل از بین نرفته است

تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده اند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کرده اند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهای ادیان الهی هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است، پس در همه ادیان الهی پوشش و حجاب زن واجب گشته است. در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امری لازم بوده است. کتاب های مقدس مذهبی، دستورها و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان الهی، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدعاست

پوشش حضرت سکینه

امام حسین چه گفته بود از حجاب و چه چیزی از زیبایی های حجاب را به آنان نمایان کرده بود که بعد از آن همه

سختی و جراحت و تشنگی از مهمترین دغدغه های آنان حجابشان می شود و روشنترین تبلیغ آنان حجاب است.

امام حسین
علیه السلام چه گفته بود از حجاب؛ که دخترکی همچون سکینه(س)با وجود آن همه جراحت و تشنگی و داغ هایی که از عمو و برادرش و پدرش در وجودش مانده، ولی در گودی قتلگاه در برابر پدر نمی گوید: ببین که خیمه هایمان سوخته و اموالمان به غارت رفته بلکه می فرماید:
نگاه کن ای پدر جان، ببین حجاب از سر ما برداشته اند

 
فرزندان امام از حجاب چه شنیده بودند که دخترکی همچون فاطمه صغری(س) بعد از آنکه جسارت ها به ساحت مقدسش کردند، ولی وقتی عمه اش زینب را در بالای سرش دید به شدت می گرید و به عمه اش اولین جمله ای که می گوید این است:
عمه جان آیا پارچه ای هست که با آن سرم را از نامحرم بپوشانم

امام
علیه السلام چه آموزشی به همراهانش داده بود و چه شنیده بودن آنان از حجاب که در حال اسارت هم از نمایان شدن در برابر نامحرم حیا می کنند؛ و غیرت های خفته آن زمان را با نشان دادن سر مبارک امام علیه السلام سرگرم می کنند تا کمتر نگاهی به آنان شود..(3)



شنو از چادر که در توصیف زن تار و پودش با تو می گوید سخن

 

 

تار و پودم را شرافت تافته تا شرافت را به عصمت بافته

 

 

در کلاس حفظ تقوی و شرف دختران درند و چادر چون صدف

 

 

بهترین سرمایه زن چادر است زانکه زن را زینت زن چادر است

 

 

چادر از بهر زنان الزامی است بهر زن بی چادری ناکامی است

 

 

حفظ چادر در سرای اقتدار دختران را هست تاج افتخار

 

 

حفظ چادر حفظ دین و مذهب است شیوه زهرا و درس زینب است

 

 

حفظ چادر حافظ ناموس هاست پاسدار حیله جاسوس هاست

 

 

حفظ چادر نص قرآن مجید قفل جنت را بود تنها کلید

 

 

حفظ چادر سد فحشا می شود رو سفیدی نزد زهرا می شود

 

 

حفظ چادر چاره ساز کار هاست حافظ گل از هجوم خارهاست

 

 

حفظ چادر زخم ها را مرحم است دست رد بر سینه نامحرم است

 

 

حفظ چادر التیام درد هاست سد محکم در بر نامرد هاست

اگر گل در برگها مخفی نشود، اگر گل مراقبت باغبان را نپذیرد و اگر گل بر بیگانگان جلوه گری کند به غارت خواهد رفت. او امانتدار لطافت ها وظرافت هاست و آنگاه است که می تواند با این خود نگهداریها یک قهرمان را به آستان خود بکشاند ودر دست یک قهرمان قرار گیرد نه در زیر پای غارتگران !‏

زن گل است ویک گل دانا و پاک هرگز نمی پسندد چهره واندام و موی خود را در اختیار نگاههای هوس، آلود قرار دهد، در پس برگهای حجاب وحیا می ماند و حیثیت خود را پاسبانی می کند.

غنچه تا در پرده است از دست گلچین ایمن است

گر ضیافت از جفا خواهی حیا می بایدت

حجاب مصونّیت است نه محدودیت؟

متفکر اندیشمند فرزانه استاد شهید مرتضی مطهری‌دراین‌زمینه می‌نویسندمرد بسیاری از هنرنمایی ها و شجاعت ها ودلاوریها ونبوغها وشخصیت‌های خود را مدیون زن وخودداری های ظریفانه زن، مدیون حیا وعفاف زن می داند. زن همیشه مرد را ساخته و مرد اجتماع را، آنگاه که حیا وعفاف وخود داری زن از میان برود وزن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود اول به زن مهر باطله می خورد وبعد مرد، مردانگی خود را فراموش می کند وسپس اجتماع منهدم می گردد.

حضرت امام (ره) می فرمایند: " زن مربی جامعه است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می کند وبا تربیت صحیح خودش کشور آباد می کند."

از همه شگفت آورتر سخنی است که یکی از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک نقل می کند:‏

‏"زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب وروبندی که به کار می بردند خود به خود جذاب می نمودند وهمین مساله جذبه نیرومندی به آنها می داد اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی ا زخود نشان می دهند حجاب وپوششی که دیروز وبرزن شرقی کشیده شده بود از میان می رود وهمراه آن از جاذبه جنسی او هم کاسته می شود. "

 

 

 

والسلام

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 91 دی 6 :: 11:58 صبح ::  نویسنده : امیرحسین باباخانی

آروم آروم دیگه آقا، فکر کنم می خوای بیایی 

به دلم افتاده ارباب، که همین روزا می آیی 

جمعه های بی شماری، اومد و آقام نیومد

یابن زهرا کی می آیی عمر من دیگه سر اومد

اونیکه غربت چشماش، وسعتش قدّ دو دنیاست

اونکه دیدنش واسه من، خیلی سخته مثل رؤیاست

اونیکه وقت ظهورش همرهش شمشیر مولاست

اولین روضه ای که اون می خونه روضه ی زهراست





موضوع مطلب : امام عصر


چهارشنبه 91 دی 6 :: 9:27 صبح ::  نویسنده : امیرحسین باباخانی

 پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب در تازه ترین به روز رسانی خود نکاتی پیرامون غیبت و اشاره رهبر انقلاب در این موضوع به رسانه های جدید و عرصه های مختلف را منتشر کرده است.

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه امروز (89/10/7) در ذیل بحثِ موارد استثناء از حکم حرمت غیبت، در پاسخ به سؤالی پیرامون صدق غیبت در مواردی چون ذکر در نوشته، وبلاگ یا ضبط صوت و تصویر و انتقال آن، به نکات مهمی در تبیین احکام آن اشاره فرمودند، که نظر به اهمیت بحث، این بخش از بیانات معظم‌له در اختیار علاقمندان قرار می‌گیرد




اینى که اصلاً این کار [غیبت] جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمیشود به طور مطلق یک چنین چیزى را پابند شد؛ که ما بگوئیم ما چون میخواهیم در امر جامعه اصلاح کنیم، پس زیدى را، عمروى را یا یک جریانى را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت کنیم؛ حالا آن کسانى که این کارها را میکنند، خیلى اوقات به غیبت هم اکتفاء نمیکنند؛ خب، ملاحظه میکنید دیگر. گاهى چیزهائى را مى‌آورند که معلوم نیست حدِّ غیبت(1) بر او صادق باشد؛ شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نمیشود این را گفت که اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است براى او، نه؛ موارد استثناء همان مواردى است که [در کتب فقهی] ذکر شده است.

حضرت آقاغیبتمنتها باید این موارد صدق کند، احراز بشود. این خیلی مهم است. واقعاً یکى از چیزهائى که ما همه‌مان [باید توجه کنیم]، به مردم هم باید بگوئیم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صرف توهم این که حالا این کار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند؛ اینجور نیست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همین حکم است. یعنى خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همه‌ى اینها میشود؛ یعنى ملاک استماع در اینها وجود دارد مسلّماً. شنیدن به گوش خصوصیتى ندارد، خواندن تو نامه هم عین همان است که ما در بحث استماع این را تأکید کردیم و عرض کردیم.

خب، دوربین هم همین جور است. فرض کنید که اگر چنانچه انسان یک خطائى را از کسى دید، این را رفت با دوربین ثبت کرد، بعد آمد یک جائى نشان داد؛ این هم همان است دیگر، چه فرقى میکند؟ یعنى بایستى واقعاً به اینها توجه کرد. محیط را باید محیط اخلاقى کرد. ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم، این اصلاح فقط به این نیست که انسان از افراد غیبت بکند. راه‌هاى دیگرى هم وجود دارد. حالا من غیبت را عرض میکنم. فضلاً(2) از تهمت و افتراء و اینها.

بنده یک وقتى به یک مناسبتى در یک صحبت عمومى عرض کردم به مردم که قرآن کریم میفرماید: «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیراً»؛(3) یعنی وقتى افک(4) را شنیدید چرا به همدیگر حسن‌ظن نداشتید؟ یعنى از اول رد کنید افک را. [اگر] آمدند به یک نفرى تهمت زدند، یک چیزى را گفتند – حالا یا با عنوان تهمت یا به عنوان غیبت – چرا قبول میکنید؟ ببینید این کلمه‌ى لولاى تحذیریه در قرآن و در کلام عرب خیلى معناى وسیعى دارد، فقط معنایش «چرا» نیست، که ما بگوئیم چرا این کار را نکردى. چراى با تأکید است. یعنى آه، واى، چرا؛ معناى «لولا» این است؛ تحذیریه است. {چرا} «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم [خیراً]»؛ یعنی چرا به هم ظن نیک ندارید، چرا به هم حسن‌ظن ندارید. تا فوراً کسى آمد، شما بگوئید بله، احتمال درستى‌اش هم اگر بود، آدم به صورت یقین آن را بداند و نقل بکند. این درست نیست، این ممنوع است. این چیزى که امروز مورد ابتلاست در جامعه‌ى ما، از همان چیزهائى است که بایست از همین ادله‌ى غیبت بفهمیم که درست نیست؛ این وضعى که وجود دارد درست نیست. البته انتقاد منطقى، گفتن حرف صحیح اینقدر حرفهاى آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آنها را بکند، اصلاً هم غیبت نیست، و میتواند انسان نقد بکند. بله مسلّم است، امروز یک جریان صحیح و حقّى در جامعه‌ى ما وجود دارد، جریانهاى باطلى هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق میخواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکى نیست. آدمهائى هم در رأس این جریانات هستند. چه لزومى دارد که انسان به این آدمها تهمت بزند. چه لزومى دارد که غیبت اینها را بکند. حرف آشکار اینقدر دارند؛ همان حرفهاى آشکار را بیان بکنند، تبیین بکنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازى به غیبت کردن نیست که آدم بگوید حالا ما براى اصلاح مثلاً غیبت میکنیم.

بنابراین به نظر من همین ادله‌اى که در باب غیبت خواندیم، این تمام المراد را به ما نشان میدهد؛ یعنى واقعاً همانى که باید بفهمیم از شرع مقدس همین را انسان میفهمد و تشخیص میدهد. باید بر طبق همین هم عمل کرد.

1) معنی غیبت، تعریف غیبت
2) تا چه رسد به
3) سوره‌ی نور، آیه 12
4) تهمت، افترا، نسبت ناروا




موضوع مطلب :


سه شنبه 91 دی 5 :: 3:29 عصر ::  نویسنده : امیرحسین باباخانی

مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان  

اهل معرفت درخصوص انتظار فرج تمثیل

زیبائی دارند که نقل آن آموزنده است.

آن مرحوم می‌فرمایند:

پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا را مرتب کنید تا من برگردم، خودش هم رفت پشت

پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند.

یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه رامرتب کنید.


یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جارامرتب کند.

یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم.

اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را

می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد.

هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین جاست.توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم.

آن بچه شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود.

وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد.

ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی

چیزگیرش آمد.

زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش.

شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش.

نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن

خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.

حاج اسماعیل دولابی




موضوع مطلب :


سه شنبه 91 دی 5 :: 3:1 عصر ::  نویسنده : امیرحسین باباخانی

ای مفردِ مذکرِ غایب ،فدای تو

ناقابل است،جان حقیرم برای تو

ای پاک و ای زلال و ای آئینه ی کمال

بارانی است،ابر ِدلم در هوای ِتو

خال ِلبت،همان،حجرالاسود من است

خیزد حرم اگر تو بیایی،به پای تو

خورشید بر وجاهت تو غبطه میخورد

مبهوت مانده عالمی از ِانجلای تو

حاتم شودمرید غلامان مکتبت

عیسی دوباره زنده شود از عطای تو

ذکرم همیشه،مطلعِ شعرم شده،بیا

ای مفردِ مذکرِ غایب فدای تو




موضوع مطلب :


1   2   >   
313
درباره وبلاگ

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 34868



ساخت فلش مدیا پلیر