سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سه شنبه 91 دی 5 :: 3:29 عصر ::  نویسنده : امیرحسین باباخانی

مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان  

اهل معرفت درخصوص انتظار فرج تمثیل

زیبائی دارند که نقل آن آموزنده است.

آن مرحوم می‌فرمایند:

پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا را مرتب کنید تا من برگردم، خودش هم رفت پشت

پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند.

یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه رامرتب کنید.


یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جارامرتب کند.

یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم.

اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را

می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد.

هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین جاست.توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم.

آن بچه شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود.

وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد.

ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی

چیزگیرش آمد.

زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش.

شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش.

نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن

خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.

حاج اسماعیل دولابی




موضوع مطلب :



313
درباره وبلاگ

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 34859



ساخت فلش مدیا پلیر